ادله تحریم
قول الصادق علیهالسلام: «لو کان عدل ما احتاج هاشمی و لا مطلبی إلى صدقه.» چنانکه از کلام علامه نیز بر میآید، عمده دلیلی که بر تحریم زکات بر بنی المطلب دلالت دارد بر اتحاد بنی المطلب و بنیهاشم در بیان رسول مکرم صلیاللهعلیهوآله مورد تأکید قرار دارد و اینکه در دوران جاهلیت و اسلام بین این دو تیره از فرزندان عبدمناف جدایی وجود ندارد.[۲۶۴]
علامه حلی در منتهی سه دلیل از قائلین به حرمت صدقه بر بنیمطلب ذکر کرده و به هر سه دلیل آنها جواب داده است.[۲۶۵]
الف) شیخ مفید به روایتی که شیخ طوسی از امام صادق علیهالسلام روایت کرده برای تحریم زکات بر بنیمطلب استدلال نمودهاند «اگر عدل برقرار بود هاشمی و مطلبی محتاج صدق و زکات نمیشدند.»[۲۶۶]
ب) پیامبر فرمود من و بنو مطلب در جاهلیت و اسلام، از هم جدا نبودیم و ما و آنها شیء واحد هستیم[۲۶۷].
ج) حکم استحقاق تحریم زکات مربوط به خویشاوندان پیامبر صلّیاللهعلیهوآله است پس چون بنیمطلب خویشاوندان پیامبر هستند لذا بنیهاشم و بنیمطلب در حکم مذکور مساوی هستند[۲۶۸].
جواب از دلیل الف:
خبر مذکور نادرست است و با این نوع خبر نمیتوان عموم قرآن که میفرماید: «انما الصدقات للفقرا…» را تخصیص بزند علاوه بر این در سند این خبر علی بن فضال وجود دارد که شخصی ضعیف و غیر ثقه است و دیگر اینکه این خبر با اخبار اهلبیت علیهمالسلام که میفرمایند حکم تحریم صدقه و زکات اختصاص به بنیهاشم دارد، معارض است.
جواب از دلیل ب:
: لفظ عامی وجود ندارد که دلالت بر دخول بنیمطلب در حکم مذکور کند بنابراین معنی و مفاد این خبر تساوی و یکی بودن بنیمطلب با بنیهاشم را نمیرساند بلکه احتمال دارد مراد از این روایت این باشد که بنیهاشم و بنیمطلب در شرف و تعظیم و مودت و همراهی پیامبر صلّیاللهعلیهوآله در جاهلیت و اسلام از هم جدا نبودند نه اینکه بحث تحریم صدقه و استحقاق خمس باهم مساوی باشند، از طرفی احتمال دارد مراد از این خبر این باشد که این دو طایفه در مجاورت و نصرت پیامبر در جاهلیت و اسلام از هم جدا نبودند لذا باوجود این احتمالات، این روایت جهت استدلال تحریم صدقه بر بنیمطلب حجیت ندارد.[۲۶۹] (اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال).
جواب دلیل ج:
مطلق قرابت و خویشاوندی کافی نیست چون بنینوفل و بنیعبدالشمس با اینکه در قرابت و خویشاوندی با بنیهاشم، با بنیمطلب هم مساوی بودند، باز هم دو قبیله (بنینوفل و بنیعبدالشمس) مستحق خمس و تحریم صدقه نیستند.[۲۷۰]
پاسخ صاحب ریاض به شیخ مفید و ابن جنید
صاحب کتاب ریاض در جواب به این دو بزرگوار گفته است که این موثق علاوه بر اینکه صریح در این تعمیم نیست، نادر و شاذ هم است آنچنانکه فاضلان (محقق حلی و علامه حلی) در معتبر و منتهی اینچنین در جواب از این موثق فرمودهاند اجماع برخلاف این موثق وجود دارد و تخصیص زدن عمومات روایات و کتاب، بوسیله این موثقه امکانپذیر نیست علاوه بر این چند روایت مستفیضه اشعار بر این دارد که تحریم اختصاص به بنیهاشم دارد چون در این روایات فقط اکتفا شده است به ذکر بنیهاشم و اصلا به غیر بنیهاشم اشاره نشده است[۲۷۱].
مضافاً بر اینکه علامه در منتهی فرموده اینکه امام صادق علیهالسلام تحریم را اختصاص به بنیهاشم، داده است، دلالت میکند که به غیر ایشان، منتفی است، این مطلب را از این روایت که از امام صادق و نبی اکرم صلّیاللهعلیهوآله نقل شده است میتوان برداشت کرد امام علیهالسلام فرموده لا یحل لولد العباس ولا لنظرائهم من بنیهاشم و قول النبی صلى الله علیه وآله: أن الصدقه لا تحل لی ولا لکم یا بنی عبد المطلب و مراد از اختصاص تحریم صدقات بر بنیهاشم، به خاطر شرافت و بزرگ داشت پیامبر صلّیاللهعلیهوآله و آل او است و اگر بنی المطلب در شرافت و این بزرگداشت با بنیهاشم شریک بود باید نام بنیمطلب هم در کنار بنیهاشم ذکر میشد، زیرا بنیمطلب به خاطر نسبتی که با پیامبر صلّیاللهعلیهوآله و بنیهاشم، داشتند در معرض تعظیم و احترام قرار دارند.[۲۷۲]
احتمال دارد از بنوالمطلب اراده بنو عبدالمطلب شده باشد به خاطر حذف جزء اول کلمه مرکب عبدالمطلب، مانند سایر نسبتهای مرکب و این مطلب اقتضاء دارد که جمله بنیهاشم و بنو مطلب را عطف تفسیری قرار دهیم که تأسیس در آن راه ندارد و فقط افاده تأکید میکند.[۲۷۳]
دو جواب از شیخ انصاری در جواب قائلین به منع صدقه به بنیمطلب.
جواب اول
امکان دارد بگویم علت ملازمه بین خمس دادن مردم به بنیهاشم و حصول گشایش معیشت برای مطلبیون این باشد که دادن خمس به بنیهاشم مستلزم گشایش معیشت مطلبیون است چون باهم اختلاط و رفتوآمد دارند و گشایش مطلبیون، از باب استحقاق خمس نیست پس مراد در روایت این است اگر عدالت بود و مردم خمس به بنیهاشم میدادند بنیهاشم و بنیمطلب محتاج صدقه و زکات نمیشدند؛ زیرا بهواسطه خویشاوندی و معاشرتی که بنیهاشم با بنیمطلب داشتند، به بنیمطلب کمک میکردند.[۲۷۴]
جواب دوم
مناسبترین دلیل بر عدم حرمت صدقه بر بنیمطلب، موثقه (اگر عدل برقرار بود هاشمی و مطلبی محتاج صدقه و زکات نمیشدند)، تاب مقاومت در برابر عمومات کثیره و آنچه از اخبار تقویت شده بهواسطه شهرت، استفاده میشود در این اخبار فقط بنیهاشم در حرمت صدقه ذکر شده است و اجماع منقول هم (دال بر عدم حرمت صدقه بر بنیمطلبی) ندارد[۲۷۵].
گفتار دوم دیدگاه علمای اهل سنت درباره صدقه به بنیهاشم
در این گفتار به بررسی حکم دادن صدقه به بنیهاشم از دیدگاه اهل سنت، پرداخته میشود و همانند مذهب امامیه؛ محور بحث، بررسی، ادلهی قائلین، سه نظریه، تحریم مطلق، جواز مطلق و قول بهتفصیل، پرداخته میشود.
- گروهی قائل به حرمت مطلق صدقه میباشند چه واجب چه مستحب، چه کفارات و نذورات
- گروهی قائل به جواز مطلق صدقات هستند چه واجب و چه مستحب
- گروهی قائل به تفصیلاند صدقه واجب حرام و صدقه مستحبی جایز است
اکنون به بیان ادله قائلین این، سه نظریه میپردازیم
- دلایل قائلین به حرمت مطلق، صدقات
روایت اول
صاحب کتاب فتح الباری آورده است که پیامبر فرموده لا تحل الصدقه و انها لا تحل لمحمد و آل محمد، صدقه بر ما حلال نیست و حلال نیست بر محمد و آل محمد که ظاهر این روایت تحریم صدقه واجب و صدقه مستحبی است[۲۷۶]
روایت دوم
در روایت از مسلم است که پیامبر فرموده انا لاتحل لنا الصدقه همانا صدقه بر ما حرام است[۲۷۷]
اطلاق روایت مطلق صدقات واجب و مستحب را در بر میگیرد.
روایت سوم
و در روایت از بخاری آمده که اما علمت ان آل محمد لا یا کلون الصدقه.[۲۷۸]
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. |