شواهد نشان میدهد که برخی متغیرهای خاص شرکتها، مثل نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار (B/M) یا سود به قیمت (E/P)، (که میزان ارزش ذاتی به وسیله قیمت سنجیده میشود)، با در نظر گرفتن متوسط بازده یک سهم، قابل پیشبینی است (دنیل و همکاران، 1998، 1844).
شواهد ارائه شده توسط لاکونیشاک و همکاران (1994)، فاما و فرنچ (1992)، دیبونت و تالر (1985) و فاما (1998) نشان میدهد پورتفوی شرکتهایی که نسبت (B/M) پایینتری دارند، منجر به کسب بازده بسیار پایینتری نسبت به شرکتهایی که نسبت (B/M) بالا داشتند، میگردد.
معروفترین تحقیقی که به این نوع بیقاعدگیها اشاره دارد همان مطالعهی معروف فاما و فرنچ (1993) است. فاما و فرنچ در این تحقیق، نسبتهای ارزش بازار به ارزش دفتری را در دورهی بین 1963 تا 1990 مورد بررسی قرار دادند. در این مطالعه همهی سهام لیست شده در بازار بورس نیویورک، بورس سهام آمریکا و نزدک بررسی شدند. سهام در ده گروه بر مبنای ارزش دفتری و سپس بر مبنای سالانه مرتب شدند. پایینترین ارزش دفتری/ بازار سهام با نسبت 21.4 درصد به 8 درصد، عملکرد بهتری نسبت به بالاترین ارزش دفتری/ بازار سهام داشت. فاما و فرنچ همچنین دهکها را بهوسیله بتا رتبهبندی کردند و دریافتند که سهام ارزشی ریسک پایینتر و سهام رشدی ریسک بالاتری را به سرمایهگذار منتقل میکند.
ولتیناهو (2002) با بهره گرفتن از روشهای نزولی برداری[1] نشان داد که نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار، بخش قابل توجهی از تغییرات در سود شرکتها را شرح میدهد. شیلر (1981) دریافت که در برشهای مقطعی از سهام در بورس نیویورک که از سال 1926 به طور مداوم معامله شدهاند، نسبت قیمت به سود تقسیمی(P/D) یکی از قویترین پیشبینی کنندههای ارزش فعلی تغییرات سودهای آتی است. بنابراین نسبت (P/D) پیشبینیهایی از تغییرات بلندمدت در سودهای آتی ارائه میکند. تعداد زیادی از این تغییرات قابل پیشبینی در شرکتهایی است که سالهای متمادی هیچ پرداخت سودی نداشتند ولی سرمایهگذار به درستی درمییابد که سود پرداخت خواهد شد (خواجوی، قاسمی، 1384، 55).
2-4) اریبهای رفتاری
طی دهه 1990 عمده مطالعات دانشگاهی از تحلیلهای اقتصادسنجی سریهای زمانی قیمتها، سود نقدی و عایدات به بسط مدلهایی که ویژگیهای روانشناختی افراد را به بازارهای مالی ارتباط میدادند، سوق پیدا کرد. حال باور غالب این است که نظریههای رفتاری مالی میتواند بینظمیها و استثناهای تجربی موجود در دیدگاه سنتی مالی را تبیین کند. بر اساس این نظریههای جدید، استثناهای بازار نتیجه اریبهای رفتاری هستند. بدین معنی که افراد خطاهای قابل پیشبینی و باثباتی در پردازش اطلاعات و ارزیابی اوراق بهادار مرتکب میشوند.
در ارتباط با اریبهای رفتاری غالب مشاهده شده در بازارهای مالی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
2-4-1) فرااطمینان[2]
فرا اطمینان یا اطمینان بیش از اندازه یکی از اریبهای رفتاری است که در قالب خطای ادراکی طبقهبندی میشود.
اطمینان بیش از حد یک پدیده شناخته شده و مستند شده در روانشناسی است. روانشناسان یک فرد با ویژگیهای رفتاری فرا اطمینانی را به عنوان فردی تعریف میکنند که اعتقاد دارد اطلاعات و دانش ایشان بسیار دقیق است (بیش از آنچه که واقعیت دارد). به نظر هاید[3] متون مربوط به روانشناسی دو تعریف از اطمینان بیش از حد ارائه دادهاند. نخست افراد برآورد بیش از واقع از تواناییهای خود دارند. دوم، افراد یک رویداد را معینتر[4] از آن چه که واقعاً هست، میبینند. در هر یک از این موارد، کارگزاران اقتصادی بر این باور هستند که اطلاعاتشان دقیقتر از دیگران است. در حال حاضر، اقتصاددانان مالی بیشتر علاقمند شدهاند تا بازتاب فرا اطمینان را بر روی تصمیمات مالی و عملکرد بازارهای مالی مشاهده کنند. اطمینان بیش از حد آن چنان پدیده روانشناختی قوی است که تجربه نیز نمیتواند آن را حذف کند (الن، اوانز، 2005، 114).
این رویکردها منجر شده است که بسیاری از اقتصاددانان اطمینان بیش از حد را به عنوان ارزیابی بیش از واقع میانگین و ارزیابی کمتر از واقع واریانس توزیع اطلاعات تعریف کنند. جرویس و اودن اطمینان بیش از حد را به عنوان بهروزآوری اریبی عقاید در برابر برآورد اریبی پراکندگی[5] تعریف کردهاند. اما همه تحقیقات بر این موضوع توافق نظر دارند که فرا اطمینان میتواند تداوم یابد چرا که بازارهای مالی عناصری نظیر وظایف پیچیده، اطلاعات چکیده، بازخور کند و نتایج وابسته به مهارت در خود دارند که موجبات چنین ویژگیهای رفتاری را فراهم میآورد (الن، اوانز، 2005، 115).
هاید (2002) به تعریف اطمینان بیش از حد بر اساس میانگین واریانس انتقاد کرد و اظهار داشت که این گونه اشتباهات به وضوح پدیدههایی مجزا هستند. شاید شخصی در خصوص تواناییهای خود اعتماد بیش از حد داشته باشد اما با برآورد بیش از واقع دامنه توزیع احتمال، کم اطمینان تلقی شود.
دنیل و همکاران[6] (1998)، بر تأثیر تورش ها در اطلاعات شخصی تأکید کردند. سرمایهگذاران تحقیقاتی را به منظور پیشبینی جریانات نقدی آتی شرکت، برای خودشان انجام میدهند. این محققین عنوان کردند که سرمایهگذاران نسبت به این اطلاعات شخصی، اعتماد بیش از حد دارند، به ویژه اگر این اطلاعات را با تلاش زیادی بهدست آورده باشند. اگر این اطلاعات شخصی بیانگر پیشبینیهای مثبت در مورد آینده شرکت باشد، اعتماد بیش از حد باعث میشود قیمت سهام این شرکت در بازار، بسیار بیشتر از ارزش ذاتی آن شود. سرانجام رسیدن اطلاعات عمومی آتی به بازار، موجب میشود قیمت این سهم به تدریج تصحیح شود، بنابراین در اینجا نیز، معکوس شدن روند بازدهی در بلند مدت و اثر نسبتهای قیمتی مشاهده میشود.
گریفین[7] و تورسکی[8] ادعا نمودند که فرا اطمینان از ارزیابی اریبی شواهد توسط افراد ناشی میشود. شواهد دو جنبه قدرت[9] و وزن[10] در بردارند. قدرت شواهد به شدت و استحکام آن اشاره دارد. به عنوان مثال یک فرد رویدادی که احتمال وقوع آن کم است را پیشبینی میکند. وزن شواهد به صحت پیشبینی آن اشاره دارد. به عنوان مثال دقت پیشبینی یک مدل در واقع وزن آن مدل را مشخص میکند. گریفین و تورسکی اظهار داشتند که افراد با ویژگیهای رفتاری فرا اطمینانی، گرایش به تمرکز بر روی قدرت شواهد دارند و سپس به طور نامناسبی آن را برای اهمیتش اصلاح میکنند. وقتی که قدرت بالا اما وزن پایین است، مردم گرایش به بروز ویژگیهای رفتاری فرا اطمینانی دارند. وقتی که استحکام شواهد پایین است اما وزن آن بالاست، افراد دچار کم اطمینانی[11] میشوند (الن، اوانز، 2005، 112).
روانشناسان دریافتند که هنگام قضاوت و تصمیمگیری افراد برای اطلاعات برجسته وزن بیشتری قائل میشوند. اطلاعات برجسته اطلاعاتی هستند که توجه افراد را به خود جلب میکنند. مردم به میزان افراطی بودن اطلاعات نه درستی آن توجه مینمایند. افراد اغلب بدون توجه به منبع اطلاعات و بدون لحاظ ارزش پیشبینی آن به نحوی رفتار میکنند گویی که اطلاعات قابل اتکا هستند و استنتاج لازم را از آن انجام میدهند. آن ها برای اطلاعاتی که منطبق با عقاید گذشتهشان است وزن بیشتری قائل میشوند. هنگامی که بازخور سریع و روشن است، یادگیری سریع خواهد بود اما در بازار اوراق بهادار بازخور اغلب آهسته و نویزی است. اریب انتخاب[12] موجب میشود که افرادی که به طور فعال در بازار مشارکت دارند رفتار فرااطمینانیتری نسبت به عموم مردم داشته باشند. وقتی که افراد قضاوت روشنی در خصوص توانایی قضاوت خود ندارند، آن گاه شاهد معاملهگرانی خواهیم بود که از تواناییشان برآورد بیش از واقع دارند.
رفتارهای فرا اطمینانی در محیطهای پیچیده و کارهای قضاوتی چالشی و جاهایی که بازخور بر روی اطلاعات کند و نویزی است بروز بیشتری خواهد داشت.
در یک بازار با حضور و عملکرد مسلط سرمایهگذاران فرا اطمینانی انتظار میرود که افراد نسبت به اطلاعات شخصی بیش واکنشی داشته و در نتیجه شرایط شکلگیری پدیدههایی نظیر مومنتومهای کوتاه مدت (استمرار بازدههای کوتاه مدت) و برگشت بلندمدت (برندگان گذشته، بازندگان آینده و برعکس) نوسانپذیری شدید بازده، افزایش حجم معاملات و ریسکپذیری فزاینده را فراهم آورند (خوشطینت، نادیقمی، 1388، 59).
2-4-2) بیش واکنشی[13]
اطلاعات به عنوان یک ابزار راهبردی در تصمیمگیری محسوب میشود. کیفیت تصمیمات نیز بستگی به صحت و به هنگام بودن اطلاعاتی دارد که در زمان تصمیمگیری در اختیار افراد قرار میگیرد. در بازارهای مالی این اطلاعات میتواند به صورت نشانهها، علائم و پیشبینیهای مختلف از داخل و خارج شرکت انعکاس یابد و در دسترس سهامداران قرار گیرد و موجب ایجاد واکنش و در نتیجه تغییراتی در قیمت سهام گردد. واکنش بازار سهام به اخبار و اطلاعات متفاوت است. در برخی موارد واکنش افراد عقلائی نمیباشد و سبب بروز ناهنجاریهایی از جمله واکنش بیش از اندازه در بازار میشود.
بر اساس فرضیه بیشواکنشی یا فرا واکنشی، سرمایهگذاران تمایل به بروز واکنش بیش از اندازه نسبت به اخبار و اطلاعات خوب یا بد منتشره دارند. این امر سبب میشود تا قیمتها در سطحی بالاتر و یا پایینتر از سطح تعادلی قرار گیرد. با گذشت زمان و تجزیه و تحلیل اطلاعات توسط سرمایهگذاران، بازار به اشتباه خود پی برده و قیمت به سطح تعادلی باز میگردد. از این رو شاهد پدیده بازگشت قیمت[14] در بازار خواهیم بود.
در مرحله اول (فاز واکنش)، بازار واکنش شدیدی نسبت به اخبار و اطلاعات از خود بروز داده و قیمت سهم از ارزش ذاتی خود منحرف میشود. در مرحله بعد (فاز تعدیل)، بازار متوجه اشتباه در ارزشگذاری سهم شده و قیمت تعدیل میشود (حرکت بازگشت).
بازگشت در بلندمدت بیش واکنش پس از توالی
قیمت بر اساس
پاسخ بازار کارا اطلاعات
تاریخ اعلام رویداد شرکتی 3 ماه 6 ماه 9 ماه 12 ماه
نمودار 2- 1. بازگشت در بلند مدت، اصلاح بیش واکنشی پس از پدیده تداوم حرکت قیمتها (سعیدی، باقری، 1389، 78)
بر اساس فرضیه فرا واکنشی میتوان گفت که، ابتدا قیمت سهام از ارزش ذاتی خود منحرف شده و سپس با گذشت زمان، قیمتها به سطح تعادلی خود باز میگردد. به عبارت دیگر حرکت بازگشتی قیمت و خود همبستگی[15] منفی در قیمت سهم، رخ میدهد(بدری، اصیلزاده، 1390، 13).
فراواکنشی برای اولین بار بر اساس آزمایشات روانشناختی کانمن[16] و تورسکی (1972)، که نشان میداد افراد تمایل دارند به اطلاعات جدید اهمیت زیادی داده و اطلاعات گذشته را کم اهمیت جلوه دهند، مطرح شد. اما این موضوع در حوزه مالی برای اولین بار توسط دی بونت و تالر (1985) عنوان شد، که مطالعات آن ها را میتوان سنگ بنای تحقیقات بعدی به شمار آورد. آن ها در تحقیق خود در پی پاسخ به این سوال بودند که آیا در بازار سهام، واکنش بیش از اندازه وجود دارد؟ به این منظور دی بانت و تالر با بهره گرفتن از بازده ماهانه سهام بورس نیویورک در طی یک دوره زمانی بلند مدت (1982- 1926) فرضیه خود را آزمون کردند. شواهد به دست آمده توسط آن ها نیز فرضیه فرا واکنشی را تأیید کرد.
2-5) ظهور مالی رفتاری
پس از مطرح شدن فرضیه بازارهای کارا در دهه 60، بخش بزرگی از تحقیقات به آزمون این فرضیه و تأیید یا تکذیب آن در بازارهای مختلف مالی جهان اختصاص یافت. فرضیه بازارهای کارا بر اساس اصل وجود انسان عاقل اقتصادی بنا شده بود. این نکته قابل ذکر است که نه تنها فرضیه بازارهای کارا، بلکه کل تئوریهای مدرن مالی هم بر این اساس بنا شده بود. فرضیات مالی استاندارد یا همان مالی مدرن (که فرضیه بازار کارا از دل آن بیرون آمده است) جایی برای خطاهای شناختی و انسانی در تصمیمگیریهای مالی باقی نگذاشته است. شناخت اثرات همین احساسات و خطاها در تحقیقات مالی و روندهای قیمت و بازدهی در بازارهای مختلف منجر به ایجاد جریانی در مدیریت مالی و سرمایهگذاری شد که به مالی رفتاری شهرت یافت.
2-5-1) مالی رفتاری
اگرچه تعاریف متعددی از مالی رفتاری وجود دارد، اما نقاط مشترک قابل توجهی بین آن ها وجود دارد. تالر[17] مالی رفتاری را به عنوان “به طور ساده مالی روشنفکرانه” تعریف کرده و مدعی است که “گاهی اوقات برای یافتن راه حلی برای یک معمای[18] تجربی (مالی) لازم است این امکان را در نظر بگیریم که برخی مواقع بعضی از عاملها در اقتصاد کمتر از خردمندی کامل پیروی میکنند” (برابازون، 2000، 287).
اولسن اظهار میکند که “مالی رفتاری تلاش نمیکند که رفتار خردمندانه را تعریف کند و یا به تصمیمگیری بر حسب تورش یا اشتباه دست بزند، بلکه به دنبال فهم و پیشبینی بازار مالی مبتنی بر فرایندهای تصمیم در علم روانشناسی است” (اولسن، 1998، 39). نکتهی قابل ذکر این است که هماکنون هیچ تئوری جامع مالی رفتاری وجود ندارد. اولسن خاطرنشان میکند که در ادبیات، بیشتر تأکید روی تشخیص مشخصه های تصمیمگیریهای رفتاری است که احتمالاً اثرات سیستماتیک بر روی رفتار بازار مالی دارند.
لینتنر میگوید که “مالی رفتاری، به مطالعه چگونگی تفسیر و عمل بر مبنای اطلاعات، برای انجام تصمیمات ساختار یافته سرمایهگذاری توسط افراد میپردازد” (لینتنر، 1998، 73).
نافسینگر (2001) تعریف جامعی از گستره مطالعات مالی رفتاری ارائه کرده است و مالی رفتاری را مطالعه تأثیرات روانشناسی بر تصمیمگیری مالی، شرکتها و بازارهای مالی میداند. نافسینگر اشاره میکند که مطالعه تورشهای رفتاری سرمایهگذاران تنها یکی از زیرمجموعههای مالی رفتاری است.
اگر به سایر تعاریف درباره مالی رفتاری نگاهی بیاندازیم، خواهیم دید که همگی این تعاریف بر این نکته اتفاق نظر دارند که مالی رفتاری تلفیقی از دانشهای روانشناسی و مدیریت مالی و سرمایهگذاری است. ضمن این که بسیاری از تعاریف اشاره دارد که مالی رفتاری به دنبال یافتن علل نا کاراییهای بازار است؛ هرچند فاما میگوید که بینظمیهای بازار سرمایه تصادفی هستند و فراواکنشی تقریباً به همان اندازه وجود دارد که فروواکنشی در بازارها مشاهده میشود. همچنین روندهای افزایشی پس از اعلامیههای سود همانقدر در بازار وجود دارد که بازگشت قیمتی. بنابراین این بینظمیها ناقض کارایی نیست (فاما، 1998، 285) و (اسلامیبیدگلی، 1387، 296).
اگرچه مالی رفتاری از گسترههای جدید دانش مالی و سرمایهگذاری میباشد، اما تأثیر مسایل روانشناختی و اشتباهات انسانی در تصمیمگیریهای مالی از مدتها پیش مورد توجه بوده است. فیشر در سال 1930 کتابی با عنوان «نظریه بهره»، در مورد تورم پولی نگاشت. فیشر در بخشی از این کتاب به تشریح رفتار افراد در مورد پسانداز پرداخته است. وی این رفتار را با چیزهایی مثل خود کنترلی، دوراندیشی و عادت اشخاص در ارتباط میدانست. کینز در سال 1936 تعبیر مشهور خود را تحت عنوان «روحهای حیوانی در بازار سهام[19]» ارائه کرد. مارکویتز در سال 1952 اظهار کرد که اشخاص سود و زیان خود را بر اساس نقاط مرجع[20] تنظیم میکنند (راعی، فلاحپور، 1383، 78).
این مباحث پس از چندی به فراموشی سپرده شد و در دهه 40 و 50 میلادی تئوریهای بازارهای عقلایی[21] که بر اساس رفتارهای عقلایی افراد بنا شده بودند، دوباره ظهور پیدا کردند. در این دوران تقریباً تمام تئوریهای غالب بر اساس فرض انسان عاقل اقتصادی بنا شده بود (اسلامیبیدگلی، 1386، 42).
از مهمترین اتفاقاتی که در دهه 50 در این گستره صورت گرفت، ایجاد شک در مفهوم انسان عاقل اقتصادی بود که توسط سایمون انجام شد. سایمون نظریه «عقلانیت محدود[22]» را ارائه کرد، او در این نظریه عنوان کرد که قدرت محدود در محاسبات و پیچیده بودن مسایل تصمیمگیری، مانع از اخذ تصمیمات کاملاً عقلایی میشود. سایمون عنوان کرد در عمل، اشخاص به یک راهحل «رضایتبخش[23]» بسنده میکنند (راعی، فلاحپور،1383، 93).
این تحقیقات تا دهه 1960 ادامه داشت. پروفسور یوجین فاما (که از بنیانگذاران فرضیه کارایی بازار بود) در مورد انحرافات قیمتگذاری در بازارهای مالی مطالبی را منتشر کرد و پس از آن هم مقالات متعدد کانمن، تورسکی و اسمیت در بررسی تأثیر موضوعات روانشناختی در علوم مالی و اقتصاد انتشار یافت. تورسکی و کانمن (1974) در مقالهای، موضوع تصمیمگیریهای شهودی را مطرح میکنند. تصمیمگیری شهودی اشاره به قواعدی دارد که در آن افراد، تصمیمات پیچیده را در محیطهای نامطمئن اتخاذ میکنند. تصمیمگیری یک فرایند کاملاً عقلایی و با توجه به تمامی اطلاعات نیست، بلکه تصمیمگیرنده میانبرهای ذهنی[24] را در این فرایند به کار میبرد. آن ها سه عامل شهودی را ذکر کردند که در شرایط عدم اطمینان بر تصمیمگیری افراد تأثیر میگذارد. این سه عامل نمایندگی[25]، تکیهگاه و تطبیق[26] و در دسترس بودن[27] هستند.
2-5-1-1) نمایندگی
نمایندگی بیانگر این است که افراد بر اساس چارچوبها تصمیمگیری میکنند. در واقع اشخاص احتمال رخداد یک پدیده را با توجه به میزان شباهتی که این رخداد با رویدادهای مشاهده شده قبلی دارد، برآورد میکنند (کانمن، تورسکی، 1973، 247). به عنوان مثال، اگر سهام جدیدی در بازار عرضه شود و سرمایهگذاران بین این سهام جدید و سهام شرکت دیگری که آن نیز مدتی قبل عرضه شده و دارای بازده خوبی بوده است شباهتهایی ببینند، برای خرید آن هجوم میآورند.
نمایندگی به صورت دیگری نیز ظاهر میشود که به آن «قاعده اعداد کوچک[28]» میگویند. طبق این قاعده سرمایهگذاران تصور میکنند رویدادها و روندهای جدید تداوم خواهند یافت. به عنوان مثال، سرمایهگذاران به سمت خرید سهامی که به تازگی دارای بازده خوبی بوده است، هجوم میآورند و از خرید سهامیکه به تازگی عملکرد بدی داشته است، اجتناب میکنند. به طور کلی نمایندگی باعث میشود سرمایهگذاران نسبت به اطلاعات جدید عکسالعمل بیش از حد نشان دهند (فولر، 2000، 504).
2-5-1-2) تکیهگاه و تطبیق
تئوری تکیهگاه بیانگر این است که اشخاص هنگام برآوردهای کمّی، بیجهت تحتتأثیر برآوردهای قبلی یا اعداد و ارقام موجود در بیان مسأله قرار میگیرند (تورسکی، کانمن، 1973، 244). به عنوان مثال، در مذاکرات فروش مشاهده میشود که فروشنده در ابتدا، مذاکره را با یک قیمت بالا شروع میکند و سپس به تدریج آن را کاهش میدهد. به این ترتیب فروشنده باعث میشود، خریدار بر آن قیمت ابتدایی تکیه کند و زمانی که فروشنده قیمت پایینتری را پیشنهاد میکند، خریدار تصور میکند که این قیمت پایینتر، قیمت مناسبی است. به طور کلی، تکیه کردن باعث میشود سرمایهگذاران نسبت به اطلاعات جدید، عکسالعمل کمی از خود نشان دهند. که این موضوع بر عکس نمایندگی است.
2-5-1-3) در دسترس بودن
در دسترس بودن بیانگر شرایطی است که افراد وزن بیشتری را به اطلاعات در دسترس میدهند.
در شرایطی افراد فراوانی یک دسته از موضوعات یا احتمال یک اتفاق را با سهولت یادآوری موارد مرتبط با آن موضوع ارزیابی میکنند. به عنوان مثال هنگامی که از افراد سوال میشود که آیا فراوانی کلماتی که با حرف صامت r شروع میشوند در یک متن انگلیسی بیشتر است یا کلماتی که این حرف را به عنوان حرف سوم دارا هستند، افراد فراوانی مرتبط با این موضوع را با سهولت بازیافت این کلمات در ذهن، برآورد میکنند. از آنجا که یافتن کلمات بهواسطهی حرف اول آسانتر از یافتن کلمات با در نظر گرفتن حرف سوم است، بسیاری از افراد اینگونه ارزیابی میکنند که تعداد کلماتی که با حرف r شروع میشوند بیش از کلماتی است که r را به عنوان حرف سوم دارند، در صورتی که در واقعیت تعداد کلمات با حرف سوم r در زبان انگلیسی بسیار بیشتر است.
علاوه بر این، فاکتورهای دیگری از قبیل برجستگی[29] نیز بر توانایی بازیابی نمونهها تأثیر میگذارد. برای مثال، تأثیر دیدن خانهای که آتش گرفته در افزایش احتمال ذهنی رخداد دوبارهی چنین اتفاقی بیشتر از خواندن مقالهای در روزنامهی محلی در ارتباط با آتشسوزی است. نیز پدیدههایی که کمتر رخ میدهند، در ذهن افراد برجستهتر میشوند. در چنین مواردی اشخاص، احتمال روی دادن دوبارهی آن را بیش از واقع برآورد میکنند. برای مثال سقوط هواپیما کمتر رخ میدهد، ولی اگر خبر جدیدی مبنی بر این که هواپیمایی سقوط کرده منتشر شود، افراد احتمال سقوط هواپیما را در آیندهای نزدیک، بسیار بیشتر از واقع برآورد میکنند. به طور کلی برجستگی باعث میشود سرمایهگذاران نسبت به اطلاعات جدید عکسالعمل بیش از حد نشان دهند (فولر، 2000، 505).
کانمن و تورسکی مقالات دیگری نیز در ارتباط با تأثیر عوامل روانشناختی در تصمیمات سرمایهگذاری افراد ارائه دادند، که از آن جمله میتوان به مقالهای در سال 1979 اشاره کرد که در آن به تئوری دورنما[30] پرداخته شد. این دو همچنین در سال 1981 به موضوع چارچوب تصمیم[31] پرداختند. چارچوب اشاره به این دارد که تحلیل یک موضوع در دو فاز ویرایش و ارزیابی بر اساس تجربیات گذشته و اتفاقات مشابه صورت میگیرد. این اندیشمندان در مقالهی 1986 اظهار داشتند که بر اساس تئوری دورنما و چارچوب، تئوری عقلایی به اندازه کافی فرایند تصمیمگیری را توضیح نمیدهد (تورسکی، کانمن، 1986، 257).
همچنین تالر و دیبونت نیز تأثیر زیادی در توسعهی دانش در گسترهی مالی رفتاری داشتهاند. بسیاری مقالهی دیبونت و تالر را که به موضوع فراواکنشی پرداخته بود را سرآغازی بر مالی رفتاری میدانند (دیبونت، تالر، 1985، 797).
نیز مطالعات جیگادیش و تیتمن تأییدی دوباره بود بر ضعف کارایی در بازار، که فرض نبود یک روند غیرقابل پیشبینی در قیمتها را زیر سؤال میبرد. این دو در مقالهی خود استراتژیهای مومنتوم و معکوس را مطرح کردند که برای بهرهگیری از همبستگی سریالی موجود در بازدهی بازار و اوراق بهادار بکار میروند و در زمره استثنائات مالی و بینظمیهای بازار سرمایه قرار میگیرند. مومنتوم در یک انتهای پیوستار قرار میگیرد و از خود همبستگی مثبت در بازدهی داراییها در میان مدت حکایت میکند. در این استراتژی بازدهی اضافی با خرید سهام برنده گذشته و فروش سهام بازنده گذشته قابل دستیابی میباشد (جیگادیش، تیتمن، 1993، 86).
ارائه مقالات متعدد در تأثیر عوامل رفتاری در تصمیمات سرمایهگذاران و مشاهدهی استثنائات متعدد در بازارهای مالی منجر به ارائه مدل سه عاملی توسط فاما و فرنچ شد که در زیر به آن پرداخته میشود.
[1]. Vector autoregressive methods
[2]. Overconfidence
[3]. Hyide
[4]. Certain
[5]. Biased Distributional Estimate
[6]. Daniel, Hirshleifer & Subrahmanyam
[7]. Griffin
[8]. Tversky
[9]. Strength
[10]. weight
[11]. Underconfidence
[12]. Selection Bias
[13]. Overreaction
[14]. Reversal Price
[15]. Auto Correlation
[16]. Kahneman
[17]. Thaler
[18]. Puzzle
[19]. Animal Spirits in Stock Markets
[20]. Reference Points
[21]. Rational Market
[22]. Bounded Rationality
[23]. Satisfying
[24]. Mental shortcuts
[25]. Representativeness
[26]. Anchoring and Adjustment
[27]. Availability
[28]. Rule of Small Numbers
[29]. Salience
[30]. Prospect Theory
[31]. Framing